به گزارش مشرق، خادمان آستان نورانی امام رضا (ع) در حرکتی زیبا باحضور در منزل خانوادههای دارای فرزند معلول ضمن احوالپرسی از این عزیزان سوغات متبرک حرم و بستههای معیشتی به آنها اهدا کردند. توفیق نصیب شد و ما نیز با خادمان آستان امام رئوف همراه شدیم.
همزمان با بانگ اذان ظهر و اقامه نماز و پس از بار زدن بستههای اقلام معیشتی، همراه دو خادم بارگاه منور ثامن الحجج (ع) به راه افتادیم. رضا قدیمی و جعفر تقیزادگان دوست و هم خدمتی هستند و به عنوان سفیران آستان مقدس رضوی، تجربیات فراوانی از حضور در برنامههای مختلف دارند اما به نظر میرسد اولینبار است که در چنین برنامه متفاوتی حضور دارند.
توزیع غذای متبرک و کمک بسته معیشتی
هادی غلامی مدیر امور مجاورین آستان قدس رضوی نیز همراه گروه آمده و در مسیر به جزئیات برنامه اشاره میکند: مطابق ویژهبرنامه روز جهانی معلولان، به جز توزیع یک هزار پرس غذای متبرک حضرت رضا (ع) بین چهار مرکز نگهداری و توانبخشی معلولان، یک هزار بسته اقلام معیشتی هم در مدت یک هفته بین خانوادههای دارای فرزند معلول توزیع میشود.
ابتدا به منطقه حاشیهنشین گلشهر مشهد رفتیم، منطقهای که ساکنانش غالباً از طبقه کارگر و قشر ضعیف هستند و به خاطر بومی نبودن تحت پوشش هیچ نهادی نیستند. برای همین به کمک نهادهای مردمی به خصوص آستان قدس رضوی دلگرماند.
به دنبال اولین نشانی کوچه به کوچه پیش رفتیم تا به خانه مورد نظر رسیدیم. پیرمردی با خوشرویی در را گشود و همراه او با گذر از دهلیز دراز و تاریکی که گرد زمان بر اشیاء و تاقچههای قدیمیاش نشسته به حیاط چند متری و چند اتاق محقر رسیدیم. مادر و دو دختر معلول ذهنی خانواده به پیشواز ما آمدند. بویِ نای دیوارها و اسباب کهنه، خود وصفالحال اهالی این منزل است. حالی که از دردلهای پدر خانواده معلوم است که هیچ خوش نیست.
اینجا غریبم و فقط امیدمان به آقا غریب الغرباست
پدر، کارگر سر گذر است، یک روز کار میکند و یک روز نه. او دو فرشتهخانمِ معلول دارد و همسری خانهدار که کاری برای بهبود اوضاع از دستشان ساخت نیست. خادم الرضا (ع) ساک اقلام متبرک را به دستِ پینهبسته پدر میدهد و او دست به دعا بلند میکند. ما اینجا غریبم و فقط امیدمان به آقا غریب الغرباست. خیر ببینید که ما فراموش شدهها را یاد میکنید.
چند کوچه آن طرف تر، آخر کوچه بن بست، مقصد دیگرِ این روزی متبرک است. در زدیم. از پشت پرده رنگ و رو پریده ورودی، این بار پیرزنی میزبان ما میشود. با تبسمی دائمی بر لبش خوشامد میگوید. به محض ورود با دیدن حیاط که با انبوهی از ضایعات پر شده، شوکه شدیم. خانه نبود، نیمهمخروبهای است که سرپناه این خانواده ۶ نفری شده.
درد نداری، کنار درد معلولیت
هیچکدام از معادلات معمول زندگی در این چهار دیواری رعایت نشده. یکی از پسرانِ معلول خانواده بروی ویلچر نشسته و پدر پیرش عصای دستش شده. مادر کمی پیش میآید و سر درد دلش باز میشود: «چهار فرزند معلول دارم. پدرشان پیر و از کار افتاده است. خانهای نداریم و موقتاً اینجا که متعلق به برادرم هست، مینشینیم. تا وقتی جانی در دست و پاهایم بود، برای خدمتکاری خانه مردم میرفتم اما با بالا رفتن سن، آن هم از من بر نمیآید و...».
وقتی امام رئوف خیلی زود جواب دختر معلول را داد
مادر از ماجرای دو روز پیش میگوید که دختر معلولش، مرضیه دستی به عکس گنبد و گلدسته آقا امام رضا (ع) روی دیوار خانه میکشد و یک وعده غذای متبرک طلب میکند و فردای آن روز تماس میگیرند که در خانه بمانید از حرم میهمان دارید. مادر از این استجابت و دریافت رزق متبرک بسیار خوشحال است. با صدایی آهستهتر از خادمان التماس دعا دارد. خاصه پس از دو رکعت نماز زیارت.
پلاکی در کوچه سخاوت، با نمای کهنه سیمانی، سقفِ یک خانواده دیگر با چند فرزند معلول است. دو دختر نابینا به همراه مادرشان تعارف میکنند که داخل شویم. وقت تنگ است و خادمان پس از احوالپرسی، طلب شفا و دعای خیر برای اهالی خانه، بسته ارزاق را به دست مادر میدهند، شاخه گلی هم به دست دخترانش.
دردهایی که برای تسکینش باید همه پای کار بیایند
این خانواده هم از دردهایی مشابه سایر خانوادههای منطقه گلشهر رنج میبرند. پیری، تنگدستی، پدر کارگر بیکار، فرزندان معلول، خانه استیجاری. مشکلاتی که در کنار حضور همه جانبه و همیشگی آستان قدس رضوی، حضور یکایک هموطنان را هم میطلبد.
خیلی زود وقت برگشتن رسید. خودروی ما به سمت حرم مطهر حضرت رضا (ع) راه افتاد، در حالی که سکوت سنگینی بر فضا حاکم شده که حاکی از حال خراب ما دارد. خشنود از توفیق حضور در حرکتی خداپسندانه هستیم و دردمند از دیدن و شنیدن این همه رنج و دغدغه مردم.
ناخودآگاه حاج آقای تقیزادگان با نوای گرم خود همه را غافلگیر میکند.
فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی امام رضا
که جز ولای تو ام نیست هیچ دستاویز
قسم به جان جوادت کسی ندارم من
بگیر دست مرا هم به روز رستاخیز
گفتم به عارفی که گدایی کجا کنم
گفتا برو به توس بگو یا اباالجواد